ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
اشاره
چشم به راه جاده ها دوختم ولی نیامدی !
سکوت بغض پرفغان شکستم و نیامدی !
گفتم شاید ستاره ها گم شده اند در دل ابر
چیدم ستاره بهر تو، خندیدی و نیامدی !
گفتم شاید که باغچه را خزان گرفته دیده ای
بخاطرت سبد سبد غنچه شدم ، نیامدی !
غروب و غم را خط زدم با قلم گرم دلم
غروب زده ، به سوگ غم گریستی و نیامدی !
گفتم شاید تکراری سرد دلت را از ما زده کرد
شدم بسان هوسی پرشور و رنگ ، نیامدی !
گفتم شاید این کلبه را لایق نمیدانی به خود
ساختم ز آرزوی خود ، قصری ز زر ، نیامدی !
گفتم شاید ز سوی من دنبال یک اشاره ای
سر تا به پا ، پا تا به سر شعله شدم،
نیامدی !...
بر گرفته از http://www.mahyar-cad.blogfa.com/