دو دوست

شعر ،داستان،خاطره ،عکس ،اس ام اس عاشقانه و......

دو دوست

شعر ،داستان،خاطره ،عکس ،اس ام اس عاشقانه و......

جملات کوتاه عاشقانه

 

می گویند شاد بنویس...!!

نوشته هایت درد دارند...!

و من یاد مردی می افتم

که با ویالونش

گوشه ی خیابان شاد میزد

اما با چشمهای خیس...!
 

....................................

یاد گرفتـــه ام

انسان مدرنی باشــــم

و هــر بار که دلتنگ میشــــوم

بـه جای بغض و اشک

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه

هوای بـــد ایــن روزهــا

آدم را افسرده میکنـد ..!

....................................

من چشم هایم را بستم و تو قایم شدی .....

من هنوز روزها را می شمارم....

و تو پیدا نمی شوی
...

یا من بازی را بلد نیستم....

یا تو جر زدی...!!!

....................................

از میان تمام بازیهای کودکانه تنها

یادم تو را فراموش
!!
را خوب بلد بودی؟؟
....................................

کوچه ها را بلد شدم

رنگهای چراغ راهنما

جدول ضرب

در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم

اما گاهی میان آدمها گم میشوم

آدمها را بلد نیستم!!!

....................................

 

نه نمیدانی! هیچکس نمیداند!

پشت این چهره ی ارام در دلم چه میگذرد!

نمیدانی کسی نمیداند!...

این ارامش ظاهر و این دل ناارام چقدر خسته ام میکند....!


....................................


دستهایم را تا ابرها بالا برده ای 

و ابرها را تا چشمهایم پایین 

عشق را در کجای دلم ….. 

پنهان کرده ای که : 

هیچ دستی به آن نمیرسد ! 

....................................

همیشه

در بدترین لحظه ها

تنها رها می کنی مراو

بدترینِ لحظه ها

وقتی است

که تو

مرا

تنها

رها می کنی ...

....................................


عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟ 

یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟! 

عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت 

پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟ 

پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!! 

از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!

....................................

یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد 

نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد 

خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را 

یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست 

....................................

به هـمـان سادگی

کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده 

بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار 

سقـف واگـن مـتـروک را 

تـرک می گـویــد 

دل ، 

دیـگــــر 

در جـای خـود نیـسـت 

بـه همـیـن ســادگـی ! 

....................................

لبخند که می زنم پیدایم می کنی 

باران می بارد، تو از کنارم می گذری 

فریاد نمی کشم که بازگردی 

می دانم امشب این آسمان تاب ماه را ندارد 

لبخند می زنم، 

فراموش می کنم.. 

....................................

غریبه 

نمیدانم 

گنجشک ها که آنقدر شبیه همند 

چطور همدیگر را میشناسند 

و نمیدانم 

چقدر شبیه من هست
که تو دیگر مرا نمیشناسی! 

....................................
من اینک در رواق کهکشانها 

در آوای حزین کاروانها 

در آن رنگین کمان پیر و خسته 

در آن اشکی که بر مژگان نشسته 

در آن جامی که خالی مانده از می 

در آوایی که برمیخیزد از نی 

نشانی از تو می بینم ، 

سراغی از تو می گیرم 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
هستی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ب.ظ

سلام عزیزم.............خیلی خیلی خیلی وبلاگت قشنگه.....مخصوصا این قسمت

salam. ممنونم

s.f پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:43 ق.ظ

salam.tanx

عاشق دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:56 ق.ظ

سلام.مرسی جملات خوبی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد